گر نظر کردم به روي ماه رخساري چه شد؟

شاعر : فخرالدين عراقي

ور شدم مست از شراب عشق يکباري چه شد؟گر نظر کردم به روي ماه رخساري چه شد؟
گر نبيند بلبل شوريده، گلزاري چه شد؟روي او ديدم سر زلفش چرا آشفته گشت ؟
حال بيماري اگر پرسيد بيماري چه شد؟چشم او با جان من گر گفته رازي، گو، بگوي
عاشقم بر روي خوبان، عاشقم، آري چه شد؟دشمنم با دوستان گويد: فلاني عاشق است
وز چنان زلف ار ببستم نيز زناري چه شد؟در سر سوداي عشق خوبرويان شد دلم
گر به پيران سر شکستم توبه يکباري چه شد؟گر گذشتم بر در ميخانه ناگاهي چه باک؟
گر فرو شست آب حيوان نقش ديواري چه شد؟چون شدم مست از شراب عشق، عقلم گو: برو
تو نه معشوقي نه عاشق، مر تو را باري چه شد؟گر ميان عاشق و معشوق جرمي رفت رفت
گر کند بر عاشقان هر لحظه انکاري چه شد؟زاهدي را کز مي و معشوق رنگي نيست نيست
نعره‌ي مستان اگر نشنيد هشياري چه شد؟هاي و هوي عاشقان شد از زمين بر آسمان
رفتم آنجا تا ببينم حال ميخواري چه شد؟از خمستان نعره‌ي مستان به گوش من رسيد
گفتم: اي مسکين، نگويي تا تو را باري چه شد؟ديدم اندر کنج ميخانه عراقي را خراب